اولین بار که اویسام تو خیابون تنها راه رفت
امروز من و خاله زهرا با اویسام رفتیم تو شهرک قدم بزنیم و دختر حنام هوایی بخوره تا من بیام دیدم آویسام خودش داره تنهایی راه میره و اجازه هم نمیداد خاله جون دستشو بگیره . وقتی اومدم دیدم دخترم چقدر محکم تنها داره راه میره یکی از بزرگترین لذتهای عمرم بود .خدااااااااااااایا شکرت بچم سالمه . آویسام تو همه امید زندگیمی دیدن لحظه لحظه های بزرگ شدنت خیلی لذت بخشه .گل زندگیم دوستت دارم آویسا تو حیاط خونه : ...
نویسنده :
مامان منصوره
15:06